اگرمن مردم........

 

اگر من مردم دستانم را باز بگذارید تا همه بدانند به عشقی که می‌خواستم نرسیدم.
اگر من مردم چشمانم را باز بگذارید تا همگان بدانند که چشم به راه هستم.
اگر من مردم به او بگویید عشق، به اندازه همه قلب آدمی وسعت دارد.
اگر من مردم به او بگویید اگر نتوانستم در مجلس مهربانیت شرکت کنم، اما با برپا داشتن مراسم عزای خود به عهدم وفا کردم.
اگر من مردم بر روی سنگ قبرم چیزی ننویسید تا زود فراموش شوم.


یادت می آید روزهای اول فقط با چشمانمان حرف می زدیم ! فقط با چشمانمان ! و چه خوب همدیگر را می شنیدیم . تو مرا می فهمیدی ، من تو را !
یادت هست که ؟!
و چشمانمان پاکتر و معصوم تر از آن بودند که ما را دچار سوء تفاهم کنند .
و چشمانمان پاکتر و معصوم تر از آن بودند که تلخ یا نیش دار حرف بزنند .
و چشمانمان پاکتر و معصوم تر از آن بودند که بی پروا فریاد بزنند .
و چشمانمان...
ولی چه زود به واژه ها پناه آوردیم . چه زود الفبای چشمانمان فراموشمان شد . چه زود من تو را ، و تو مرا دیگر نشنیدیم ، نفهمیدیم .
و زبان ما را دچار سوء تفاهم کرد . و نیشتر زبان بی رحم تر از آن بود که دل را بی هوا زخم نکند !
چرا سنگ می اندازی؟ مگر صدای مرگ شیشه های دلم را نمی شنوی ؟ و عجیب است که ساده روی تکه هایی که شکستی راه می روی ، می دوی ، می نشینی و دست می گذاری اما زخمی نمی شوی
!!!
چرا تیشه به ریشه ام نمی زنی؟
 چرا هر بار تیشه ات بر ساقه هایم فرود می آید؟ چرا؟
و من دوباره سبز می شوم، و هر بار دوباره جوانه می زنم، و باز تو می آیی با تیشه ات،... و مرا غارت می کنی
، سبزی ام را، جوانه هایم را، همه را، همه را با ولع غارت می کنی... و من هر بار آرزو می کنم تیشه ات بر ریشه هایم فرود می آمد.
بیا پرواز را افسانه نکنیم , کودکان فردا افسانه ها را باور نخواهند کرد.
پرواز حقیقت است, بیا آسمانی برای این حقیقت , آبی کنیم. فصل هاست که با لالایی نبض خسته ی این زمین به خواب رفته ایم,
بیا پر بزن, نبض آسمان را تجربه کنیم. اگر بالهایمان جرات پر زدن ندارند, بیا برج ها را بهانه نکنیم .




شوق دیدار
از شوق دیدارت سر شارم، سکوت میکنم 
از لذت حضورت لبریزم، سکوت میکنم
از زخم نامهربانیهایت نالانم ،سکوت میکنم
ازحضورعشقت مشعوفم، سکوت میکنم
سکوت میکنم سکوت میکنم و زمان میگذرد...
سکوت میکنم و تماشایت میکنم،
سکوت میکنم وچیزی نمیشنوم ،
سکوت میکنم وگوش میدهم به صدای تو،
سکوت میکنم وعاشقانه می شکنم.

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 06:22 ب.ظ http://www.mehdikhakestari.tk

خیلی عالی بود.
اگه فرصتی بهت دست داد به خونه دل ما هم یه زیرچشمی نظر کن.
خوشحال میشم.

خدائی سه‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 06:35 ب.ظ http://khodaei.blogsky.com

سلام
موفق باشی

مرد تنهای ایتالیایی شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 12:56 ب.ظ http://doncorleone.persianblog.com

سلام..خوبید...من کمتر نوشته های وبلاگ ها رو میخونم ولی این نوشته خیلی دردناک بود...امیدوارم فقط در حد شعر بوده باشن...ولی شعر زیبایی بود..همیشه شاد باشید...مایکی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد