گیج و داغونم

با سلام امروز چهار شنبه 7/2/84

امروز صبح از طرف یه دوست خیلی عزیزتلفنی به من زده و خبر خیلی بدی به من داده شد
یکی از دوستای عزیزمون مدت 21 روزه که یه مهمون ناخونده داره .
بیست و یکروزه که تومور مغزی بد خیمی داره و خیلی غیر منتظره اومده و مهمون مغزش شده
اینقدر از شنیدن این خبر شکه شدم که تا الان که دارم این مطالب رو مینویسم سرم منگ و سنگینه .
از دسته کسی کاری بر نمیاد مگر اینکه منتظر بمونیم و همه چیز رو به دست قدرتمند و مهربان خدا بسپاریم و برای فریبای عزیز دعا کنیم.
خیلی سخته که آدم توی اوج جوونیش خیلی غیر قابل پیشبینی و توی  شرائط جدیدی که داره و تازه عقد کرده مبتلا به این غده لعنتی بشه.
خدایا من بنده حقیر و کوچکت در این لحظه عاجزانه و ملتمسانه ازت خواهش میکنم که
به جوونی این دختر رحم کنی
به شادابی و تردی ساقه کوچک زندگیش رحم کنی
و بهش کمک کنی
کمکش کنی که عملش با موفقیت انجام بشه.
و به سلامت به آغوش گرم خانوادش بر گرده امیدوارم شب که زنگ میزنم خبر های خوشی بشنوم
آمین


....واینک ای مهربان،تو خود نیک می دانی که چه ساده و بی آلایش در برابرت زانو زده ام
می دانی که از همه جا بریده ام تا با تو باشم.
من خیلی فراموشکارم.مرا ببخش ای مهربان من.تو که همیشه با من صادق و صبور بوده ای.
تو که همیشه مرا در آغوش کشیده ا ی تا جایگاه اشکهای چشم های حیرانم شانه های تو باشد.
تو با منی که اینچنین گرمم.تویی که هماره برایم بستری از آرامش گسترده ای تا با تو از تمام خودم ببرم و با تمام خودم به سوی تو بیایم.
خدای من!
چه بزرگوارانه دست نوازش بر سر  چون من می کشی و این چنین ایثارگرانه تمام دردهای مرا با لبخند از یادم می بری.
تویی که همیشه به دست فراموشی ات سپرده ام و همیشه از دست فراموشی ام نجاتم داده ای.
خدای من!چه دنیای درد آوری بی تو بر من آوار می شود.
جز تو کسی نیست که رازهایم را در صندوقچه سینه انبار کند و از آن برای چون منی قصه ی زندگی شیرین بسازد.
چه مهربانی توکه اینچنین بامن می مانی تاهمیشه. ازمن بی تو می هراسم.
دلم برای تو به اندازه یک دنیا بی تو بودن تنگ می شود.چه همیشه با من هستی و نگاه از من بر نمی داری.دوستت دارم .


بیائید توی این لحظه برای همه مریضایی که الان روی تخت بیمارستانها خوابیدند
برای همه اون کسانی که چشم امیدشون اول به خدا بعد به دعای ماست دعا کنیم و خالصانه و از صمیم قلب سلامتی و شفای اونها رو از خدا بخوایم.


 

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر حسین چهارشنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:30 ب.ظ http://bezanberim.co.sr

سلام سحر جان..امیدوارم که همیشه مثل این دفعه زیبا بنویسی..خسته نباشی خیلی خوب بود...راستی من با اجازه لینک شما رو گذاشتم تو وبلاگ حقیرم..اگه میشه لطفا شما هم لوگوی منو بذارید......مرسی

مرد تنهای ایتالیایی پنج‌شنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:23 ب.ظ http://www.doncorleone.tk

سلام.خوبی؟خیلی ناراحت شدم..تازه الان خوندم..خیلی سخته..نمیدونم دیر شده یا نه ولی دعا میکنم که خوب بشه.جوونه گناه داره واسه خودش آرزو داره..ایشالا هرچه زودتر خوب بشه..خدا همه مریضا رو شفا بده..مایکی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد