امروز دوشنبه ۳/۵/۸۴
با سلام به همه دوستان خوبم
سکوت گاهی آسانترین جواب است گاه دشوارترین!
سکوت گاهی علامت رضاست گاه رساتر از فریاد،
گاهی سکوت میکنی چون نمیفهمی چه میگویند،
گاه سکوت میکنی چون نمیفهمند چه میگویی!
سکوت گاهی تلخ است گاه شیرین، گاهی سبک است گاه سنگین ،
سکوت گاهی صفاست گاه مروه!
سالهاست هاجر کلامم فاصله دو سکوت را به هروله پیموده است،
سالهاست اسماعیل وجودم از عطش پای بر زمین میکوبد ؛
اما...
نشانی از زمزم نیست!
امشب خسته از این همه سعی؛
در مرز دو سکوت نشستهام؛
“نیلوفرانه به آسمان دهان باز کردهام”
و زمزمه میکنم :
ای خدای ابراهیم و سارا
ای خدای موسی و دریا
ای آفریننده اشک
“ ای آفریننده شبنم و ابر
آیا تشنگی مرا پایان میدهی؟؟؟ ”
وقتی که میدانی، آنگاه که میفهمی ، بر نادانی دیگران صبر کن.
وقتی که پردهها میافتد و آنسوی پرده را میبینی سکوت کن.
آنگاه که دیدی و فهمیدی و وجودت آکنده از عشق شد؛
از او بخواه تا خود را نبینی
و در وصف آنچه دیدهای خود را نستایی
بگذار تا همه چیز او را بستاید حتی سکوت تو!