-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 آذرماه سال 1384 14:56
با سلام امروز یکشنبه ۶/۹/۸۴ خیلی وقته که حرفی برای گفتن نمونده .......... همین .....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 مهرماه سال 1384 11:59
امروز پنجشنبه 14/7/84 با سلام خدمت همه دوستای خوبم من تا فراموش نکردم خطاب به دوست جدید و خوبم خانم مژگان مهرزاد عرض کنم که .... دوست عزیزم ممنون از این همه لطفی که نسبت به من دارید ولی من نه شاعرم نه نویسنده فقط یاد گرفتم وقتی که از هیاهو و همهمه آدمها خسته میشم و دلم یه جای دنج و ساکت میخواد بیام اینجا و یکم واسه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 2 مهرماه سال 1384 13:36
امروز شنبه 2/7/84 با سلام خدمت همه دوستای خوبم و معذرت خواهی بابت این همه تأخیرم اگه Update نکردم ولی همیشه پیغامها و ایمیلهای خوبه شما رو دریافت میکردم اینقدر فکرم و ذهنم مشغول بود که نمیتونستم تمرکز بگیرم ،نمیتونستم رشته کلام رو به دستم بگیرم و بنویسم . چیزی که دلم میخواد فقط یه آرامش ابدیه...فقط اینقدر آدم توی...
-
سکوت .....
دوشنبه 3 مردادماه سال 1384 16:04
امروز دوشنبه ۳/۵/۸۴ با سلام به همه دوستان خوبم سکوت گاهی آسانترین جواب است گاه دشوارترین! سکوت گاهی علامت رضاست گاه رساتر از فریاد، گاهی سکوت میکنی چون نمیفهمی چه میگویند، گاه سکوت میکنی چون نمیفهمند چه میگویی! سکوت گاهی تلخ است گاه شیرین، گاهی سبک است گاه سنگین ، سکوت گاهی صفاست گاه مروه! سالهاست هاجر کلامم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 تیرماه سال 1384 18:52
سلام به همه دوستای عزیزم نمیدونم چرا تازگیها اینقدر اتقاقهای غیر منتظره و پیشبینی نشده میفته اتفاقایی که به هیچ عنوان درست نمیشن به هر دری میزنم نمیشه تازگیها هم که .... شدیدا" احساس تردید میکنم نمیدونم تصمیمی که دارم میگیرم درست هست یا نه ؟ همه این سختیها رو تحمل میکنم همشو فقط به این امید که ان شاء الله آخرش خوب بشه...
-
زاهدان کین جلوه در محراب و منبر میکنند ........
سهشنبه 17 خردادماه سال 1384 16:33
زاهدان کین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند با سلام امروز سه شنبه 17/3/84 اول به همه دوستای خوبم سلام میکنم و دوم معذرت میخوام بابت تاخیر طولانی که داشتم واینکه اینقدر دیر به دیر آپدیت میکنم آخه این چند وقت هم یه مقدارکسالت داشتم و هم کمی گرفتار بودم .نترسید هنوز زنده ام شکر ... امروز...
-
روز معلم
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 10:28
با سلام امروزدوشنبه 12/2/84 اول یه خبر خوش بدم که فریبا تحت عمل جراحی قرار گرفت و علیرغم بد خیم بودن تومر عملش با موفقیت انجام شد . به هوش اومده و چند قدم هم توی اتاقش تونسته راه بره . خدای خوبم به خاطره همه خوبیها و مهربونیهات ممنون . بعد اینکه امروز 12 اردیبهشته روزه معلم اینرو زرو به همه معلمها و اساتید مغزز...
-
گیج و داغونم
چهارشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1384 13:55
با سلام امروز چهار شنبه 7/2/84 امروز صبح از طرف یه دوست خیلی عزیزتلفنی به من زده و خبر خیلی بدی به من داده شد یکی از دوستای عزیزمون مدت 21 روزه که یه مهمون ناخونده داره . بیست و یکروزه که تومور مغزی بد خیمی داره و خیلی غیر منتظره اومده و مهمون مغزش شده اینقدر از شنیدن این خبر شکه شدم که تا الان که دارم این مطالب رو...
-
سازه بد آهنگ
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1384 19:08
با سلام امروز سه شنبه 30/1/84 من اینجا بس دلم تنگ است . . . و هر سازی که می بینم بد آهنگ است . . . بیا ره توشه برداریم، . قدم در راه بی برگشت بگذاریم؛ . . . ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟ چقدر سریع یک ماه از ساله جدید گذشت چقدر روزها و شبها رو به سرعت بدون هیچ اتفاق شادی پشت سر میگذاریم و میریم و هر روز چند ماه...
-
ساده و پیچیده
شنبه 27 فروردینماه سال 1384 14:23
سلام دوستان عزیز امروز شنبه ۲۷/۱/۸۴ ساده است ستایش گلی چید نش و از یاد بردن که گلدان را آب باید داد … ساده است بهره جویی از انسانی دوست داشتنش بی احساس عشقی، او را به خود وا نهادن و گفتن که : دیگر نمی شناسمش… ساده است لغزش های خود را شناختن با دیگران زیستن، به حساب ایشان و گفتن که : من اینچنینم… ساده است که چگونه می...
-
اولین شعری که باره آخر هم دوباره نوشتمش
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1384 13:40
با سلام امروزچهارشنبه 24/1/84 امروز یکباره دیگه بعد از 2 سال میخوام این شعره مورد علاقمو بخونم و بنویسم البته اگه اشکهای چشمم بهم امان بده و یاری کنه آخه خیلی خاطره ازش دارم این متنی که حدود 2 سال پیش برای آخرین بار برای یه عزیزی نوشتم . و امروز چون دلم بازم مثل همیشه بارونیه میخوام بخونمش شبی از پشت یک تنهائی غمناک و...
-
خدای خوبم عیدت مبارک
یکشنبه 21 فروردینماه سال 1384 16:30
با سلام عیده همتون مبارک چند روزی قبل از سال تحویل چند سطری نوشته بودم و میخواستم آپ کنم ولی بعد نظرم عوض شد تصمیم گرفتم که تا روز چهار دهم سراغ کامپیوتر و اینترنت وهیچ چیزه دیگه ای نرم . دوره همشونو برای 2 هفته که شده خط بکشم یکمی از دغدغه ها و مشکلات روز مره فارغ بشم. و یه جایی برم که نه خبر از تلفن باشه نه موبایل...
-
به یاد مزدک
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1383 13:16
با سلام امروز یکشنبه23/12/83 چرا آدم هر چیزی رو که دوست داره خدا ازش میگیره از این به بعد باید یاد بگیرم که دیگه چیزی رو دوست نداشته باشم چون به هر چیزی که دل ببندی زود از دستش خواهی داد یادم نیست این جمله از کییه ولی یک بزرگی میگفت شادیهای خودت رو به کسی یا چیزی وابسته نکن تا مجبور نباشی با از دست دادنشون شادیهاتو از...
-
خانه دوست کجاست؟
شنبه 15 اسفندماه سال 1383 16:56
خانه دوست کجاست ؟ در فلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت نرسیده به درخت کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آرد پس به سمت گل تنهایی می پیچی...
-
اگرمن مردم........
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1383 18:10
اگر من مردم دستانم را باز بگذارید تا همه بدانند به عشقی که میخواستم نرسیدم. اگر من مردم چشمانم را باز بگذارید تا همگان بدانند که چشم به راه هستم. اگر من مردم به او بگویید عشق، به اندازه همه قلب آدمی وسعت دارد. اگر من مردم به او بگویید اگر نتوانستم در مجلس مهربانیت شرکت کنم، اما با برپا داشتن مراسم عزای خود به عهدم...
-
منو ببخش
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1383 15:04
با سلام بازم یک روز تلخ و آزار دهنده که آخرش جز ندامت و پشیمونی برام ره آورد دیگه ای نداشت امروز هم مثل روز های قبل یک روزه سرد و خاموشه امروز مژگان برای چند لحظه معبوده خودش و از یاد برد و یک اشتباه بزرگ کرد واقعا" امروز از خودم خجالت میکشم از اینکه یک فرشته مهربون رو از خودم ناراحت کردم کسی که همیشه با دیدنش غمهام...
-
هوای ابری دلم
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1383 14:20
بنام خدائی که همیشه حضور گرمش رو در کوچکترین یاخته های بدنم حس میکنم . با سلام امروز دوشنبه ۳/۱۲/۱۳۸۳ نمیدونم چرا مژگان دلش بازم مثل روز های دیگه گرفته هوای ابری دلش کی میخواد آفتابی بشه خدا میدونه حتی یک بارون کوچیک میتونه یک آسمون ابری رو آفتابی و گرم کنه ولی چرا سیل گریه های من هوای ابری دلم رو آفتابی نمیکنه...
-
مهربانی ممنوع
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1383 14:06
مهربانی ممنوع! دست سوزنده مشتاقت را در نهانخانه جیبت بگذار تا که پابند نباشی به کسی دست دهی خارهایی هستند که ز سر پنجه دوست,با سرانگشتانت می جنگند دوستی مسخره است مهربانی ممنوع ! و تو ای دوست ترین دست سوزنده مشتاقت را در نهانخانه جیبت بگذار, من و تو باید از سلسله بایدها, دستهامان را زنجیر کنیم با زبان دگران لحظه هامان...
-
هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1383 17:00
تقدیم به سوختگانی که شور پرواز دارند دلم گرفته دلم گرفته دلم میخواد سر به کوه و صحرا بذارم دلم میخواد برم یه جائی دور از آدمها و این عالم برم یه جائی که دور باشه از این دنیای سنگی و کثیف از این دنیای پر از بی معرفتی و دو روئی دلم میخواد که یه فریاد بلند بزنم از چی ؟ از مسخره بودن عشق از بی معنی بودن عاطفه از بیهوده...
-
بنام خداوند زیبائیها
چهارشنبه 7 بهمنماه سال 1383 13:22
خدایا! متبرکم گردان تا تو را با انجام کارهایی که به من سپرده ای ستایش کنم. مرا بیاموز تا در لحظات دلتنگی و نا شکیبی تو را در کنارم بیابم صدایت را بشنوم وآرامش یابم. خداوندا! مرا وسیله صلح خویش قرار ده . آنجا که کین است بادا که عشق آورم .آنجا که غمناکی است بادا که شادمانی آورم . و آنجا که شک است بادا که ایمان آورم ....