خانه دوست کجاست ؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت آبی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ سر بدر می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟
سهراب سپهری
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو
هر کسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند
شرط وارد گشتن
شست و شوی دلهاست
شرط آن داشتن
یک دل بی رنگ و ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار
خانة ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
خانة دوست کجاست؟
به که باید دل بست به که شاید دل بست
سینه ها جای محبت همه از کینه پر است
نیست یک تن که در این راه غم آلوده عمر
قدمی راه محبت پوید
خط پیشانی هر جمع خط تنهائیست
در نگاه من و تو حسرت بی فردائیست
به که باید دل بست به که شاید دل بست
به امینی که امانت دار است ؟؟؟؟
به دیاری که پر از دیوار است ؟؟؟؟؟؟
یا به افسانه دوست؟؟
به که باید دل بست؟!!
به که شاید دل بست؟!!!
این شعر از آقای حمید مصدق است که من اشعارش رو مثل همه شعرای ایران زمین دوست دارم
زندگی قافیه شعر من است
شعر من وصف دلارایی توست
در ازل شاید این
سرنوشت من بود
می سرایم به امیدی که تو خوانی ،
آخرین مصرع من قافیه اش
مردن بود
سلام..خوبید؟لطف کردید به وبلاگم سر زدید..منم داشتم به روز میکردم که نظر شما رو دیدم..واقعیت رو باید پذیرفت حتی اگه تلخ باشه....باید همیشه با خاطرات سر کرد...همیشه شاد و موفق باشید..مایکی
راست گفت . به خدا راست گفت . من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست . به خدا شعار نمی نمی داد . وقتی می گفت شعر من وصف دلارایی توست . ممنونم
....!حمید مصدق...
سلام
وبلاگ خوبی داری
اگر تمایل داشتی یه سری به ما بزن
خوشحال میشم نظرت هم برام بنویسی
موفق باشی
سلام.سال ۱۳۸۴ مبارک...مایکی
سلام... جوابی که برای شعر سهراب نوشته اید خیلی زیبا و کامل و قوی است ... واقعا تبریک میگم